نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 24 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

- هروقت به موبایل شما زنگ زد و مشغول تعریف کردن وقایع روزانه اش بود(که معمولا این کار را با افزایش شاخ و برگ و با آب و تاب دادن به آن انجام میدهد) صحبت هایش را قطع کرده و اعلام نمایید که پشت خطی دارید و لطف کند و ۱ ساعت دیگر تماس بگیرد…

- هر وقت خواستید وی را سوار ماشین کنید با استفاده از عطر زنانه مادر و یا خواهر محترمتان فضای ماشین را عطر آگین کنید و هنگامی که ازتان پرسید این بوی چیست شروع به تناقض گویی کنید تا تصور کند رقیب دارد! (مسلماً این عمل بسیار غیر انسانی است و تنها در صورتی این کار را انجام دهید که مطمئن شوید بعد ها ناحیه ای از وجود شما به نام وجدان شروع به خارش و درد نخواهد کرد)

- دائماً اسم وی را اشتباهی صدا کنید (مثلاً اگر اسمش سارا است او را شیما صدا بزنید تا هر گونه امکان اشتباه اعم از لپی و… به ذهنش خطور نکند و به شک بیفتد که رقیب دارد). اگر هم پرسید شیما کیست بگویید دوست دختر قبلی ام که تیریپی لاو گونه با او داشتم !

- مدام به طرز لباس پوشیدن وی گیر دهید. مثال:
شما – این چه شلواریه؟ چرا اینقدر کوتاهه؟ مگه بابات پول نداره واست شلوار بخره؟

دوست دخترتان: کجای شلوار من کوتاهه ؟تا سر قوزک پام اومده!

شما – بدتر! این چه وضع لباش پوشیدنه؟ چرا مثل قرون وسطی تیپ میزنی؟ الان همه شلوار کوتاه میپوشند تو چرا مثل زنای ۷۰ ساله لباس پوشیدی؟!
(البته لازم به ذکر است که زنان ۷۰ ساله در صورتی که در قید حیات باشند هرگز شلوار نمی پوشند و به دلیل کهولت سن و نزدیک بودن به زمان فسیل شدن فقط دامن می پوشند. دلیلش رو هر وقت ۷۰ ساله شدید می فهمید!)

- از یک هفته قبل از تولد تا یک هفته بعد از تولدش مفقود الاثر شوید و در دسترس نباشید و هنگامی هم که از شما درخواست هدیه نمود به وی بفرمایید:مگه من و تو واسه هدیه دوست شدیم؟مهم اینه که قلبامون پیش همدیگه باشه که هست! (لازم به ذکر است در سایر اعیاد سال از قبیل ولنتاین، سالگرد دوستی، روز عید نوروز و… نیز همین عمل را انجام دهید)

- هنگامی که با او قرار دارید یک پاکت مگنا (Magna) گازوییلی خریداری نموده و مانند اگزوز ماشین دائماً از خودتان دود متصاعد کنید در ضمن دود تهوع آور سیگارتان را نیز مرتباً به سمت وی حواله دهید

- هر وقت با او بیرون میروید مانند انسانهای چشم چران مدام به لنگ و پاچه دختران مردم نگاه بیفکنید.

- هنگامی که دوستش را با خودش سر قرار آورد کانون توجهاتتان به سمت دوستش باشد و قبل از خداحافظی از دوستش بخواهید شماره اش را به شما بدهد!

- و اگر می خواهید شورش را در آورید و حسابی سکه یه پولش کنید با یکی دیگر از دوست دختر هایتان(که مطمئناً همه پسر ها برای روز مبادا چنین چیز هایی دارند) به جایی بروید که مطمئنید وی و چند تا از دوستان صمیمی اش(که البته شما را هم میشناسند) آنجا حضور دارند!

- نکته: دختر خانم ها معمولاً به دلیل وجود خصلتی به نام حسودی جلوی دوستان صمیمی خود پز دوست پسر هاشون را میدهند حال تصور کنید که یک دختری وقتی که پیش دوستان صمیمی اش میباشد، در حالیکه مشغول تعریف دادن از دوست پسرش، ناگهان دوست پسرش را مشاهده کند که دست در دست دختری دیگر از آن ناحیه رد میشوند (این یکی خیلی حال میده حتما امتحان کنید)

بعد وقتی باهاش تو پارک قدم می زنید اس ام اس هاتون رو چک کنید و به دختر جماعت نگاه کنید. ( سعی کنید درست جلوی چشم دوستتون این کار را بکنید )

وقتی پیش دوستتونید اونیکی دخترا رو نشون بدید و بگید مثلا: عجب مانتوی باحالی پوشیده.

- تو ماشین که هستین و دوستتون در حال گوش دادن به موزیک مورد علاقه شون هستند بزنید به یه اثر زیبا از دکتر شجریان گوش کنید.

- وقتی در کافی شاپ در حال صرف انواع نوشیدنی و … هستید بی کلاس ترین نوشیدنی مثل چایی را سفارش بدهید.

- وقتی قراره با هم به مهمونی یا… برید از درویشانه ترین لباسهایتان استفاده کنید تا آنتی کلاس عمل کرده باشید.
نتیجه اخلاقی = کلا بی کلاس باشین تا راحت باشین

- همیشه دوست دخترتون رو با اسم دوست دختر قبلیتون که اونم میشناسه صدا کنید و (بعد معذرت بخواهید)

- وقتی از جایی که با هم چیزی خوردید و شما حساب کردید بیرون اومدید بگید:اصلا ارزش نداشت و فقط پولتون رو دور ریختید.

- آخر نامه ها مثله این تازه به دوران رسیده ها زرت و زورت ننویسید (دوستت دارم)

- همیشه یک شاخه گل بهترین هدیه هست.

- وقتی موهاش بلنده بهش بگید کوتاه کنه و اگر کوتاه کرد بگید: الان فهمبدم هیچ مدل مویی بهت نمیاد. بلند که بود قشنگتر بود.

- به بهانه ی ترافیک ۳۳دقیقه و ۱۴ثانیه دیر برید سر قرار.دانشمندان در آخرین تحقیقات خود ثابت کرده اند که اگر دیرتر از این زمان بروید خوشگل مورد نظر (آی کیو همون دختره دیگه) محل را ترک خواهد کرد و اگر زود تر بروید پررو میشود.

- فقط از رنگ صورتی بدتون میاد (مورد استفاده در ۹۹/۹۹درصد از مواقع)

- از مزه ی رژ لب چندشتون میشه (وا!!)

منبع: سایت پت و مت

نوشته شده در تاريخ جمعه 11 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

باران که می بارید

دلم برایت تنگ می شود

راه میوفتم

بدون چتر

من بغض می کنم

اسمان گریه

نوشته شده در تاريخ جمعه 11 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

به نام خدایی که معرفتش قد خودشه.


یه سلام همچی مشت به همه میدیم.فرقی نداره،بچه سوسولا،بچه قرتیا،بالا شهری ها،پایین شهری ها،داش مشتیا،لوتی ها،با مراما،بی مراما،اونایی که همیشه باهاشون بودیم ول وقتی خواستیمشون دو ماراتون ورداشتن،اونایی که باختن تا ما نبازیم،اونایی که بودنشون رحمته و ما نمیفهمیم.

لپ مطلب اینکه ارزوی سرافرازی واسه همه داریم.علی الخصوص نفهماچشمک

نوشته شده در تاريخ جمعه 11 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

دوست را به محبتش نه به کلامش
عاشق را به صبرش نه به ادعایش

مال را به برکتش نه به مقدارش
خانه را به آرامشش نه به اندازه اش
دانشمند را به علمش نه به مدرکش
مدیر را به عملکردش نه به جایگاهش
نویسنده را به باورهایش نه به تعداد کتابهایش
شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش
دل را به پاکیش نه به صاحبش

سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش

نوشته شده در تاريخ جمعه 11 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

این حرفا چی بود پشت سرم زدی؟
مگه من چه بدی بهت کرده بودم؟
برات متاسفم.نمی بخشمت.خدافظ

ادامه مطلب را باز کنید



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 11 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی

چه میان نقش دیوار و میان آدمیت

خور و خواب و خشم و شهوت شغبست و جهل و ظلمت

حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت

به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد

که همین سخن بگوید به زبان آدمیت

مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی

که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت

اگر این درنده‌خویی ز طبیعتت بمیرد

همه عمر زنده باشی به روان آدمیت

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند

بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت

طیران مرغ دیدی تو ز پای‌بند شهوت

به در آی تا ببینی طیران آدمیت

نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم

هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت

نوشته شده در تاريخ جمعه 11 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

ماه فروماند از جمال محمد

سرو نروید باعتدال محمد

قدر ملک را کمال و منزلتی نیست

در نظر قدر با کمال محمد

وعده دیدار هر کسی بقیامت

لیله الاسری شب وصال محمد

آدم و نوحو خلیل و عیسی و موسی

آمده مجموع در ظلال محمد

عرصه دنیا مجال همت او نیست

روز قیامت نگر مجال محمد

شمس و قمر بروز حشر نتابند

نور نتابد مگر جمال محمد

وانکه پیرایه بسته جنت و فردوس

بوکه قبولش کند بلال محمد

شاید اگر آفتاب و ماه نتابند

پیش دو ابروی چون هلال محمد

چشم مرا تا بخواب دیده جمالش

خواب نمیکرد از خیال محمد

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی

عشق محمد بس است و آل محمد

 

سعدی

نوشته شده در تاريخ جمعه 11 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

خوشتر از دوران عشق ایام نیست

بامداد عاشقان را شام نیست

مطربان رفتند و صوفی در سماع

عشق را آغاز هست انجام نیست

کام هر جوینده‌ای را آخریست

عارفان را منتهای کام نیست

از هزاران در یکی گیرد سماع

زانکه هر کس محرم پیغام نیست

آشنایان ره بدین معنی برند

در سرای خاص، بار عام نیست

تا نسوزد برنیاید بوی عود

پخته داند کاین سخن با خام نیست

هر کسی را نام معشوقی که هست

می‌برد، معشوق ما را نام نیست

سرو را با جمله زیبایی که هست

پیش اندام تو هیچ اندام نیست

مستی از من پرس و شور عاشقی

و آن کجا داند که درد آشام نیست

باد صبح و خاک شیراز آتشیست

هر که را در وی گرفت آرام نیست

خواب بی‌هنگامت از ره می‌برد

ورنه بانگ صبح بی هنگام نیست

سعدیا چون بت شکستی خود مباش

خود پرستی کمتر از اصنام نیست

شیخ اجل سعدی

نوشته شده در تاريخ جمعه 11 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

دختر است دیگر ، گاهی دلش میخواهد بزند فک همه را پایین بیاورد
لیکن زورش نمیرسد ، فلذا هی استاتوس میگذارد !
.
.
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﻄﺎﯾﯽ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻫﻢ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺟﺎﯾﺰ ﺍﻟﺨﻄﺎﺳﺖ !



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 11 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

طرز نمره گرفتن پسرا و دخترا از استاد مرد:
پسرا: استاد به جون مادرم خرج خونه و دانشگارو خودم میدم،
مادرم مریض بابام مرده، ۲ شیفت کار میکنم
واسه همین نتونستم خوب درس بخونم !
دخترا: اســـــتــــــــــــــــــــــــــــــــــاد !!لبخند



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 11 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

 ديشب داشتم كتاب ميخوندم برق رفت ... يه نيم ساعتی زير نور چراغ قوه گوشيم كتاب رو خوندم تا برق باز بياد ... اين نيم ساعتو تا آخر عمرِبچم تو سرش ميزنم ... ميگم ما زير نور چراغ قوه به بدبختی كتاب ميخونديم ... اونوخ شما اينجوري !!!



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 11 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |
نوشته شده در تاريخ جمعه 11 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

اریو برزن،دلاوری که تا حد مرگ در مقابل اسکندر ایستاد

 

آریو برزن نام سردار ایرانی بود که در کوههای پارس در برابر سپاه اسکندر مقدونی ایستادگی کرد و خود و سربازانش تا واپسین تن کشته شدند.نام آریوبرزن در پارسی کنونی به گونه آریابرزین هم گفته و نوشته می‌شود که به معنی ایرانی باشکوه است
سردار سپاه بزرگ ایران که تا اخرین قطره خون در برابر سپاه اسکندر مقدونی ایستادگی کرد و حاضر به تسلیم یا فرار نشد.وی با سپاهش راه را بر اسکندر بست و نگزاشت اسکندر حتی یک وجب به جلو حرکت کند.
او فقط به خاطر خیانت یک چوپان وطن فروش به نام    لی بانی که راه کوهستان را به اسکندر نشان داد سپاهش شکست خورد.

نبردگاه آریوبرزن و اسکندر را در چند جای گوناگون حدس زده اند،به نظر می آید نبردگاه جایی در استان کهگیلویه و بویراحمد کنونی یا غرب استان فارس و یا بنا بر برخی روایت ها اطراف شهر ارجان یا آریاگان (بهبهان کنونی) باشد. به هر روی ناآشنایی اسکندر با منطقه به سود پارسیان بود ولی یک چوپان که تاریخنگاران نامش را لی‌بانی نوشته‌اند راه گذر از کوهستان را به مقدونیان نشان می‌دهد و اسکندر می تواند آریوبرزن و یارانش را به دام اندازد. (گفته می شود اسکندر پس از پایان جنگ آن اسیر را به خاطر خیانت می کشد). آریوبرزن با ۴۰ سوار و ۵۰۰۰ پیاده خود را بی‌پروا به سپاه مقدونی زد و شمار بسیاری از یونانیان را کشت و خود نیز تلفات بسیاری داد، ولی موفق گردید از محاصره ی سپاه مقدونی بگریزد.

چون از محاصره بیرون آمد خواست تا به کمک پایتخت بشتابد و آن را پیش از رسیدن سپاه مقدونی اشغال کند. اما لشگر اسکندر که از راه جلگه به پارس رفته بودند، مانع او شدند. در این هنگام وی به مخاطرهٔ سختی افتاد، ولی راضی نشد تسلیم گردد. گفته می شود ایستادگی آریوبرزن یکی از چند ایستادگی انگشت شمار در برابر سپاه اسکندر بوده است.

بر پایه یادداشتهای روزانه کالیستنس مورخ رسمی اسکندر، ۱۲ اوت سال ۳۳۰ پیش از میلاد، نیروهای اسکندر مقدونی در پیشروی به سوی پرسپولیس پایتخت آن زمان ایران، در یک منطقه کوهستانی صعب العبور (دربند پارس، تکاب در کهگیلویه) با یک هنگ ارتش ایران (۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ نفر) به فرماندهی آریو برزن رو به رو شد و از پیشروی باز ایستاد. این جنگ چندین روز مانع ادامه پیشروی ارتش ده ها هزار نفری اسکندر شده بود که مصر، بابل و شوش را پیشتر گرفته بود و در سه جنگ، داریوش سوم را شکست و فراری داده بود. سرانجام این جنگ با محاصره کوهها و حمله به افراد آن از ارتفاعات بالاتر از پای درآمد و فرمانده سرسخت آن نیز برخاک افتاد.

مورخ دربار اسکندر نوشته است که اگر چنین مقاومتی در نبرد گوگمل در (کردستان کنونی عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شکست مان قطعی بود. در گوگمل با خروج غیر منتظره داریوش سوم از صحنه، واحدهای ارتش ایران نیز که در حال پیروز شدن بر ما بودند؛ در پی او دست به عقب نشینی زدند و ما پیروز شدیم. داریوش سوم در جهت شمال شرقی ایران فرار کرده بود و آریو برزن در ارتفاعات جنوب ایران و در مسیر پرسپولیس به ایستادگی ادامه می داد.

نبرد سپاه آریوبرزن شگفت آور بود. آریوبرزن با شمار اندکی سوار و پیاده خود را به سپاه عظیم دشمن زد. گروهی بسیار از آنان را به خاک افکند و با اینکه بسیاری از سربازان خود را از دست داد، توانست حلقه ی سپاه دشمن را بشکافد. او می خواست زودتر از یونانیان خود را به تخت جمشید برساند تا بتواند از آن دفاع کند. در این هنگام آن قسمت از سپاه اسکندر که در جلگه مانده بود، راه را بر او گرفت.

 

 

لازم به یادآوری است که یوتاب (به معنی درخشنده و بیمانند) خواهر آریو برزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوه ها راه را بر اسکندر بست . یوتاب همراه برادر به مقابله با سپاه اسکندر رفتند و به خاطر نبود نیروی کافی همگی به دست سپاه اسکندر کشته شدند. در کتاب اتیلا نوشته ی لویزدول امده که در اخرین نبرد او اسکندر که از شجاعت او خوشش امده بود به او پیشنهاد داده بودکه تسلیم شود تا مجبور به کشتن او نشود ولی اریوبرزن گفته بود:(( شاهنشاه ایران مرا به اینجا فرستاده تا از این مکان دفاع کنم و من تا جان در بدن دارم از این مکان دفاع خواهم کرد.)) اسکندر نیز در جواب او گفته بود:((شاه تو فرار کرده .تو نیز تسلیم شو تا به پاس شجاعتت تو را فرمانروای ایران کنم.)) ولی اریو برزن جواب داده بود:((پس حالا که شاهنشاه رفته من نیز در این مکان می مانم و انقدر مبارزه میکنم تا بمیرم))واسکندر که پایداری او را دیده بود دستور داد تا او را از راه دور و با نیزه و تیر بزنند.و انها انقدر با تیر و نیزه اورا زدند که یک نقطه ی سالم در بدن او باقی نماند.پس از مرگ او او را درهمان محل به خاک سپردند.

نوشته شده در تاريخ جمعه 11 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

ان

خمـیر مایه سبب ور آمدن نان است.  این  راز را مصریان در هزار سال پیش كشف كردند. پس مصریان، نخستین مردمی بودند كه با استفاده از « خمیر مایه » نان سبك و ورآمده ای می پختند.

اگر تعـداد بسیاری از این نوع قارچ، كنار هم بروینـد؛ توده ای تشكیل خواهند داد كه در آن صورت می توان بدون میكروسكوپ نیز آن ها را دید.

مخـمر تقریبا‌ً بی رنگ است، و « سبزینه » یا  كلروفیل ندارد. مخمر نوعی قارچ است كه هرگز قادر نیست خودش مواد غذایی لازم را برای خود فراهم بیاورد.

« مخمر » ضمن رشد و تولید مثل، دو گونه آنزیم به وجود می آورد:

1 - انورتاز یعنی آنزیمی كه قند نیشكر را به قند میوه (لوولز ) و قند انگور ( گلوكز )

 تبدیل می كند.

2 - زیماز یعنی آنزیمی كه قند را در مجاورت اكسیژن به آب و گاز كربنیك، و در صورت  نبودن اكسیژن، آن را به الكل و گاز كربنیك، تبدیل می كند. 

پس خمـیر مایه بر اثر این دو آنزیم است كه نشاسته ی نان را به قند و قند را هم  به الكل و گازكربنیك و انرژی، مبدل می گرداند. این جریان را « عمل تخمیر » می نامند.

گاز كربنیك گازی بسیار سودمند است كه انسان از آن در موارد بسیاری استفاده می كند. یكی از این موارد هم نانوایی است. پس نان بر اثر گازكربنیك است كه ور می آید و سبك وخوشمزه می گردد.

سال ها پیش، نانوایان پی برده بودند كه اگر خمیر را پیش از طبخ، مدتی نگه بدارند هنگام طبخ سبك و پف كرده، به عمل می آید. علت این پدیده آن بود كه چون خمیر مدتی در جایی بماند قارچ هایی به تدریج از هوا وارد آن شده، شروع به رشد و تكثیر می كنند.

اما اكنون نانوایان بر خمیر خود، خمیر مایه و شكر می افزایند تا نشاسته و قندی كه در خمیر نان وجود دارد خوراك قارچ های موجود در خمیر مایه بشوند. همین مخمـرها تولید مقداری گازكربنـیك در درون خمیر می کنند. از سوی دیگر، حرارت تنور نیز خود باعث افزایش حجم گازكربنیك شده، بیشتر باعث پف كردن نان و برآمدگی آن می گردد. آن گاه باز هم بر اثر حرارت بیشتر باز مقدار بیشتری  گازكربنـیك از خمیر نان خارج می شود و در نتیجه نانی خشك، سبك و بر آمده تحویل ما می دهد.

خمیر مایه از كشت مخمرها در خُمره های بزرگی تهیه می شوند. آن گاه به موقع آن ها را  چلانده، پس از افزودن شكر به صورت قالب در می آورند و به نانوایان می فروشند.

اگر مخمر را در یك محلول قند كشت دهند، گازكربنیك از آن خارج می شود ولی الكل همچنان در آن محلول باقی می ماند.

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

آرامشهدای روستای جیربند عبارتند از شهید رحمت الله سعیدی وحسن تقوی

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

خوش به حال فرهاد غم انگیز ترین داستان زندگی اش شیرین بود

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

از مهمترین مزیتهای زندگی در کانون گرم خانواده نسبت به زندگی مجردی، تقسیم پشه ها بین اعضای خانوادست..



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

- واقعا هیچ متنی نتونستم برا این عکس بنویسم . اگه شما میتونید کمک کنید .ممنون

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

فقط دعا كنيد پدرم شهيد بشه!

خشكم زد. گفتم دخترم اين چه دعاييه؟

گفت:آخه بابام موجيه!

گفتم خوب انشاالله خوب ميشه، چرادعاكنم شهيد بشه؟

آخه هروقت موج ميگيردش و حال خودشو نميفهمه شروع ميكنه منو

و مادر و برادر رو كتك ميزنه! ، امامشكل ما اين نيست!

گفتم: دخترم پس مشكل چيه؟

گفت: بعداينكه حالش خوب ميشه ومتوجه ميشه چه كاري كرده.شروع

ميكنه دست و پاهاي همهمون را ماچ ميكنه و معذرت خواهي ميكنه.

حاجي ما طاقت نداريم شرمندگي پدرمون را ببينيم.

حاجي دعاكنيد پدرم شهيد بشه

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

دفتر عشـــق كه بسته شـد
ديـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـي بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پايه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونيكه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوري تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
براي فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا بايد فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتي ميگفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازي عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نميكنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاكيـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاريكــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــيم
دوسـت ندارم چشماي مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب ميشه تصميم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تير خـــــــــــــــــلاص رو
ازاون كه عاشقـــت بود
بشنواين التماسرو
ــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ـــــــــــ
ــــــ

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

آقـــا دمــت گــــرم عــجــب چیــــز بـــا حـــالـــی بـــــــــــــــود!!

دفعـه بعـــد چیـپـس و مــاسـت هــَم میــــآرم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
جنتـــی خــطاب بــه زکــریـــای رازی انــدکی پـس از کشــف الکــل

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

مـــــن تـــنـهـــــا کــــمـی مــــــتــفـاوتــــم ...



وقــتــی تـمــام دردهــای دنیــــا ...



روی شــــانــه هــای دخــتـرانـــه ام ...



کـــوه مـــی شــونــــد ...



مـــن به پــهـنـــای تـمـــام کــــوه پــایــــه هـــــــــا ...



لــبـخـنــد مــــی زنــم ...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

یه پسرایی هستن که . . .



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

فروردین گل رز
گاهی بدون فکر قبلی کاری را انجام می دهید.
بسیار رک گو هستید و عاشق مسافرت!...اشتیاق زیادی برای زندگی کردن دارید و پشتکارتان خوب است.



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

پسرعمم معدلش شده ۱۹٫۴۲ سه روزه رفته تو اتاق درو رو خودش بسته

من همسن این بودم ۱۲ میشدم تا خونه با کیف رو پایی میزدم…

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

آیا با یکی از بهترین مزیت های پراید آشنایی دارین !؟

این که بعد از تصادف زجر نمیکشی،درجا میری اون دنیا!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

لامصـــب با این نرخ سکه
دیگه دختر مذهبی هم نمیشه گرفت !!۱۴ تا سکه هم حساب میکنی خیلی زیاده !
باید یکی و پیدا کنیم به ۵ تن راضی باشه.

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

قرص سر درد كه می خورم دلم درد می گیره، بعدش
می ترسم قرص دل درد بخورم رباط صلیبی پاره کنم

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

ما بچه بودیم یه بازی بود به نام :

«همه ساکت بودند ناگهان خری گفت» …

صد برابر پلی استیشن ۳ لذت داشت !

-----------------------------------------------

خدایا

مارو ببخش که در کار خیر

یا “جار” زدیم…

یا “جا” زدیم…



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

اگه جرات دارید برید توی این دستشویی!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

تنها سودی که رشته ی تحصیلیم تا الان داشته این بوده که،

هر بار میرم تو آشپز خونه ، بابام میگه :

مهندس یه ۲ تا چایی بیار بخوریم

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

سلامتی پسری که تا گشت ارشاد را دید...

دست عشقش را ول کردُ مثل اسب دوید

بابا گشت ارشاده بچه بازی که نیست

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

رفته بودم قصابی ، خیلی هم شلوغ بود …
قصابه گوشت هر کی آماده میشد اینجوری صداش میزد : گوساله کی بود ؟ گوسفند بیا اینجا
به من گفت : تو گوسفندی ؟
گفتم : نه من گاوم !
گفت : اینجا گاو نداریم همه یا گوسفندن یا گوساله

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

مورد داشتیم پسره با آرایش رفته بیرون، خواهرش غیرتی شده زدتش! 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

ديدين ﻇﻬﺮﺍ ﻛﻪ ﺁﺩﻡ ﻣﻴﺨواﺑﻪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇﻬﺮدیر وقت ﭘﺎ ﻣﻴﺸﻪ ﭼﻪ ﺣﺴﻰ ﺩﺍﺭﻩ!
ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﻭقتی ﻛﺴﻰ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﺒﺎﺷﻪ!!!
ﻻﻣﺼﺐ ﺍﺻﻦ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺷﺒﻪ؟

ﺭﻭﺯﻩ؟

ﻇﻬﺮﻩ؟

ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ؟

ﻓﺮﺩﺍﺳﺖ؟

ﺩﻳﺮﻭﺯﻩ؟

ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩن ﺗﻮ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻮﻧﺪﻯ؟

ﺗﻮ ﻣﺮﺩﻯ ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻮﻧﺪﻥ؟

ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻪ ﺁﺧﺮ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻫﻴﺸﻜﻰ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻤﻮﻧﺪﻩ؟

ﺍﻻﻥ ﺳﺎﻋﺖ ﭼﻨﺪﻩ؟ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻣﺮﻳﺨﻪ؟

ﺯﻣﻴﻨﻪ؟

ﻫﻮﺍﺳﺖ؟ ﻓﻀﺎﺳﺖ؟

ﻣﻦ ﻣﻨﻢ؟

ﺍﻻﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﭼﻰ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻢ؟ :))))

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, توسط arash&sasan |

برای شما هم اتفاق افتاده؟؟!!


ﯾﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻣﯿﮕﯿﺎ

ﻭﻟﯽ ﺧﻨﺪﺕ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﺴﯽ ﺣﺮﻓﺘﻮ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ !

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.